قدرت کردگار می بینم
حالت روزگار می بینم
حکم امسال صورتی دگر است
نه چون پیرار و پار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم
بلکه از کردگار می بینم
عین و را ذال چون گذشت از سال
بوالعجب کارو بارمی بینم
در خراسان و مصرو شام و عراق
فتنه و کارزار می بینم
گرد آئینه ضمیر جهان
گرد وزنگ و غبار می بینم
همه را حال می شود دیگر
گر یکی ور هزار می بینم
ظلمت ظلم ظالمان د یار
بیحد وبی شمار می بینم
قصه ای بس غریب می شنوم
غصه ای در دیار می بینم
جنگ و آشوب وفتنه و بیداد
از یمین و یسار می بینم
غارت و قتل و لشکر بسیار
در میان و کنار می بینم
مذهب ودین ضعیف می یابم
مبتدع افتخار می بینم ...
نویسنده: بیقرار(شنبه 86/7/7 ساعت 6:1 عصر)