سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیقرار
  •   انتظار
  •  

    انتظار

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    سالها در سفر به سر  گشتیم  

    عاشقانه به بحرو بر گشتیم

    تا ببینیم نور دیده ی خود

    پای تا سر همه نظر گشتیم

    عاشق و مست لا ابالی وار

    در پی دوست در بدر گشتیم

    ظاهرو باطن جهان دیدیم

    معنی خاص هر صور گشتیم

    کشتگان بلای غم بودیم

    زنده و شادمان دگر گشتیم

    آفتاب جمال او دیدیم

    باز تابنده چون قمر گشتیم   

     

     

     



  • نویسنده: بیقرار(جمعه 86/12/17 ساعت 9:33 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   محمد
  • از تتق کبریا صورت لطف خدا

    بسته نقابی زنور روی نموده به ما

    دره ی بیضا بود صورت روحانیش

    شاه معانی  بیان هردو جهانش گدا

    در عدم  و در وجود رسم نکاح او نهاد

    مسکن اولاد ساخت دار فنا و بقا

    برزخ  جامع بود صورت جمع وجود

    نور گرفته زحق  داده به عالم ضیا

    معنی ام الکتاب نور محمد بود

    اصل همه عین او عین همه چیز ها

    پیشتر از عقل کل خوانده زلوح ضمیر

    حکم قضایی غلط لوح قدر بی خطا

    خضر مسیحا نفس از دم او زنده دل

    حسن از او یافته یوسف زیبا لقا



  • نویسنده: بیقرار(جمعه 86/12/17 ساعت 9:17 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   بزم عشق
  •     

      امشب زشهر ما و شما رخت می کشیم

    در کوی او به وعده ی دیدار می رویم

    امشب سبو شکسته و گم کرده ساغریم

    بی خویشتن به خانه ی خمار می رویم

    امشب به بزم عشق و جنون جامه می دریم

    دور از نگاه خلق پی یار می رویم

    امشب مجال عربده  داریم و سرخوشیم

    با های و هوی و نعره ی بسیار می رویم

    امشب خطوط عقل به می محو می کنیم

    با پای عشق بر سر این کار می رویم



  • نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/12/14 ساعت 11:0 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   رمز آفرینش
  • رمز آفرینش

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    رموز آفرینش را تو ای عاقل نمی دانی

    اگرهم اندکی دانی یقین کامل نمی دانی

    توای زاهد به پای خود ره مسجد نمی گیری

    ترا دستی برد کز آن تویی غافل نمی دانی 

    تو ای عاشق زمعشوق همان یابی که می خواهی

    به عشقت میشوی واصل ولی واصل نمی دانی

    توای سالک که میجویی زهر سو راه امیدی

    زحال ما چه می پرسی  زبان دل نمی دانی

    توای عارف نمی بینی بجز دریا و کشتی را

    به گردابی درافتادی که از ساحل نمیدانی

     



  • نویسنده: بیقرار(دوشنبه 86/12/13 ساعت 4:42 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   چه می دانی
  • تو سوزو ساز دل مبتلا چه می دانی

    شنیده ای زخدا از خدا چه میدانی

    نگفته ایم تورا آنچه هست در سر ما

    تو سر ما چو ندانی زما چه می دانی

    نرفته ای قدمی در طریق عشق و صفا

    فنا گشته مقام بقا چه می دانی

    تو مست ما و تویی کی از او خبر گیری

    تو کز جفا بگریزی وفا چه می دانی

    نداده ای سرو جان را برای معشوق

    تو حال عاشق بیچاره را چه می دانی

    دلت خوش است که داری به سوی حق راهی

    از این طریقت بی انتها چه می دانی



  • نویسنده: بیقرار(دوشنبه 86/12/13 ساعت 4:35 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   بینوا
  •  

    من فقیری بینوایم

     

           عاشق درد و بلایم

     

    گر به عشقش مبتلایم  

     

    عشق او امید جونه

     

    راحت قلب و امونه دل من آروم نگیره  

      

               در کمند او اسیره

     

    گر در این سودا نمیره

     

            درد او درمون کاره 

     

    سوز دل حدی نداره

     

             سوختن تا برقراره

     

    ای خدا عاشق ترم کن 

     

            عاقلی دور از سرم کن

     

    صادقم من باورم کن

     

           من سرمستی ندارم

     

    جز تهیدستی ندارم

     

           گردگر هستی ندارم

     

    تن زنم فرزانگی را  

     

            سردهم دیوانگی را

     

    از جهان بیگانگی را

     

            درد مندی بی دلم من

     

    فارغ از آب و گلم من

     

    حاصل ار بی حاصلم من

     

     

    دل که غیر از او ندونه



  • نویسنده: بیقرار(جمعه 86/12/10 ساعت 6:57 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   زیبایی تو
  • زیبایی تو

  • نویسنده: بیقرار(جمعه 86/12/10 ساعت 6:55 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   رخی دیگر
  • هر لحظه رخی دگر نماید

    آن دلبر فتنه جوی عیار

    هر دم دل و دین برد به شکلی

    غارتگر زیرکان هشیار

    هر دفعه دوای تازه ای را

    تجویز کند برای بیمار

    هر بار دکان دیگری را

    سازد به هوای هر خریدار

    هر گونه متاع می کند جور

    تا هستی ما زما کند دور



  • نویسنده: بیقرار(جمعه 86/12/10 ساعت 4:45 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دیدار
  •  

    دلتنگی

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    گفتم که چو آینه بشویم

    زنگار دل از برای  رویت

    تا عکس رخت به جلوه آید

    آماده شوم به گفتگویت

    دیدم که خیال خام باشد

    آیینه کجا و جستجویت

    آن بود حجاب من دریغا

    بیهوده مرا است آرزویت

    دیگر نبرم طمع به دیدار

    دانم که فنا است چاره کار

     

     



  • نویسنده: بیقرار(جمعه 86/12/10 ساعت 4:36 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خاموش
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 67806
    بازدید امروز : 9
    بازدید دیروز : 9
  •   مطالب بایگانی شده

  • هفته اول
    هفته دوم
    هفته سوم
    هفته چهارم
    هفته پنجم
    هفته ششم
    هفته هفتم
    هفته هشتم
    هفته نهم
    هفته دهم
    هفته یازدهم
    هفته دوازدهم
    هفته سیزدهم
    هفته چهاردهم
    هفته پانزدهم
    هفته شانزدهم
    هفته هفدهم
    هفته هجدهم
    هفته نوزدهم
    هفته بیستم
    هفته بیست و یکم
    هفته بیست و دوم
    هفته بیست و سوم
    بهار 1387

  •   درباره من

  • بیقرار
    بیقرار

  •   لوگوی وبلاگ من

  • بیقرار

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • آقاشیر
    بال شکسته
    عشقولک

  •  لوگوی دوستان من



  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   آهنگ وبلاگ من



  •   وضعیت من در یاهو

  • یــــاهـو