سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیقرار
  •   تجسم عشق
  •   

     

    زندگی آب راهی است به نام وفا می ریزد به جویی به نام صفا می رود

    به رودی به نام عشق می رسد به دریایی به نام وداع

     

    درآخرین لحظه دیدار به چشمانت نگاه کردم و گفتم بدان آسمان قلبم با تو

    و بی تو بهاری ست همان لبخندی که توان را از من می ربود و بر لبانت

    زینت بست و به آرامی از من فاصله گرفتی بی هیچ کلامی من خاموش

    به تو نگاه می کردم ودر دل با خود می گفتم ای کاش این قامت نحیف لحظه ای

    فقط لحظه ای می اند یشید که آسمان بهاری یعنی ابر باران رعد و برق و طوفان

    ناگهانی و این جمله جمله ای  بود بد تر از هر خواهش برای ماندن و تمنایی برای

    با او بودن ........  

     

    در آن هنگام که آسمان با پهنه بلندش گلها را درآغوش جای می دهد و در همه

    جا رایحه لطیف گلها پراکنده است و از هوا بوی عطر به مشام می رسد و

    پرندگان نغمه عشق سر میدهند و خورشید چند دستی به سوی گلبرگها دست

    می اندازد و با شعاعهای تابانش آنها را زرین می نماید و قطره های شبنم های

    صبگاهی بر روی گلبرگ ها در مقابل نسیم می لرزند و مروارید گونه مانند

    گوشواره ای از آغوش برگها به لبه آنها می آویزند و هزاران قطره فرو می ریزد

    قسمتی تبخیر میشودو خنکی جان بخشی روح را نوازش میدهد آنگاه شاید بتوان

    منظره بدیع عشق را تجسم کرد



  • نویسنده: بیقرار(پنج شنبه 86/6/29 ساعت 4:37 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   صحبتهای دوستانه
  • بیچاره پسرها اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟ اگه لباسهای معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری اگه زیاد بگن دوستت دارم . میگن باز چه نقشه ای تو سرته اگه نگن دوست دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه اگه زیاد بهشون زنگ بزنی میگن اعتماد نداری اگه یه مدت زنگ نزنن میگن سرت خیلی شلوغه اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی

     

      : مرا صد بار از خود برانی دوستت دارم به زندان خیانت هم کشانی دوستت دارم چه سود از مهر ورزیدن چه حاصل از وفا کردن مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم 

     

    خدایا به آنان که ادعای عاشقی تو را دارند بیاموز که بزرگ ترین گناه شکستن دل

    آدمیان اس  

    سه چیزپایدارنیست مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیا ست

     

    متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد

     

    اگر شب ها همه قدر بودی شب قدر بی قدر بودی

     

    دشمن ترین دشمن تو نفس توا ست که میان دو پهلوی توا ست

     



  • نویسنده: بیقرار(پنج شنبه 86/6/29 ساعت 1:49 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   ارزش عشق
  •   

    : یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بیشتر نیست،یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله،یعنی دو خط موازی که هیچوقت به هم نمی رسن،یاد گرفتم در عشق هیچ کس به اندازه خودت وفادارتر نیست، یاد گرفتم همون قدر که محبت کنی همون قدر ارزشت کم میشه،و یاد گرفتم که هرچه عاشق تر...تنهاتر...

     

     

    راستی دنیا چه غریبه کار آدماش فریبه، واسه کشتن مسیحا هر درختی یه صلیبه دلمون خیلی گرفته س دردمون خیلی بزرگه، گرگا تو لباس میشَن هر سگ گله یه گرگه، زین و اسبمونو بردن نذارین راهو بدزدن توی این شبای وحشت نکنه ماهو بدزدن ! بعضیا چه پر ستاره بعضیا چه بی فروغن بعضی آدما فرشته بعضی آدما دروغن زندگی یه انتخابه میشه خوب بود ، میشه بد بود باید عاشقونه پر زد باید عاشقی بلد بود."

     



  • نویسنده: بیقرار(پنج شنبه 86/6/29 ساعت 11:17 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   چگونه پر کشم
  •       

     

            صدای بغزش تو می آید از کرانه دور

            طنین هق هق من می رود به همراه باد

            نه در کلام تو یک وا ژه بلیغ سرور

           نه در روایت من یک نشان زگفته شا د

           بگو چه چاره کنم؟

           که من زچنگ جدا یی نمی شوم آزا د   

           که هر چه ناله برآ رم نمی روی ا ز یاد

           تو در سرای غمت خفته ای به شهر غریب

           منم به خانه خود در حصار تنها یی

           نه در کویر خیالم امید دیدن تو

           نه در خزان تنم قدرت شکیبایی

          تو ای ملامت محض ...چگونه پر کشم

          که درمیانه ما کوه وصحرا هاست

          بیا زدور بر احوال خویش گریه کنیم

          چرا که فاصله ما به قدر دریا هاست

          در آخرین پیغام به لحظه بدرود

          زپیک نسیم شنو های های غربت من

          خداکند که به دیدار یکدیگر برسیم

          وگر به من نرسیدی بیا به تربت من

     

     



  • نویسنده: بیقرار(چهارشنبه 86/6/28 ساعت 1:53 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   ره نمی جویم
  •     

        زبانم را نمی فهمی نگاهم را نمی بینی

        زاشکم بی خبر ماندی و آهم را نمی بینی

        سخنها خفته در چشمم نگاهم صد زبان دارد

        سیه چشمها مگر طرز نگاهم را نمی بینی

        سیه مژگان من ! موی سپید م را نگاهی کن

       سپید اندام من روز سیاهم را نمی بینی

       پریشانم دل مرگ آشنایم را نمی جویی

        پشیمانم نگاه عذر خواهم را نمی بینی

        گناهم چیست جز عشق تو؟

       روی از من چه می پوشی !

       مگر ای ماه ! چشم بی گناهم را نمی بینی

     

     

       در منی و این همه زمن جدا

       با منی و دیده ات به سوی غیر

       بهر من نمانده راه گفتگو

       تو نشسته گرم گفتگوی غیر

       غرق غم دلم به سینه می تپد

       با تو بیقرار بی تو بیقرار

       برکشی تو رخت خویش از این دیار

       سایه ی توام به هر کجا که روی

       سر نهاده ام به زیر پای تو

       چون تو در جهان نجسته ام هنوز

       تا که بر گزینمش به جای تو

     

     

        ره نمی جویم بسوی شهرروز

        بی گمان در قعر گوری خفته ام

        گوهری دارم ولی آنرا زبیم

        در دل مردابها بنهفته ام

         می روم ....اما نمی پرسم زخویش

        ره کجا ...منزل کجا ...مقصود چیست

       بوسه می بخشم ولی خود غافلم

       کاین دل دیوانه را معبود کیست

     

     

     

        بگذار زاهدان سیه دامن

        رسوای کوی و انجمنم خوانند

        نام مرا به ننگ بیالایند

        اینان که آفریده شیطانند   

        اما من آن شکوفه اندوهم

       کز شاخه های یاد تو می رویم

       شبها ترا به گوشه تنهایی

       در یاد آشنای تو می جویم

     

     



  • نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/6/27 ساعت 6:18 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   عا شقانه
  •     

        شب سیاهی کرد و بیماری گرفت

        دیده را طغیان بیداری گرفت

        دیده از دیدن نمی ماند دریغ

        دیده پوشیدن نمی داند دریغ  

        رفت ودر من مرگزاری کهنه یافت

        هستیم را انتظاری کهنه یافت

     

     

        تا نهان سازم از تو بار دگر

       راز این خاطر پریشان را

       می کشم بر نگاه ناز آلود

       نرم و سنگین حجاب مژگان را

       دل گرفتار خواهشی جانسوز

       از خدا راه چاره می جویم

       پارسا وار در برایر تو

    سخن از زهد و توبه می گویم



  • نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/6/27 ساعت 6:10 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   اخلاق درویشی
  •   

        منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر

        اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است

        وچون بر می آید مفرح ذات . پس در هر نفسی دو نعمت موجود

        است وبر هرنعمتی شکری واجب 

     

     

     

        یک شب تامل ایام گذشته می کردم وبر عمر تلف کرده تاسف

        می خوردم وسنگ سراچه دل به الماس آب دیده می سفتم

     

     

        هر گاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار دست

        انابت به امید اجابت به درگاه حق جل وعلا بردارد ایزد تعالی

        در وی نظر نکند بازش بخواند باز اعراض کند بازش به تضرع

        وزاری بخواند حق سبحانه تعالی فرماید : ای فرشتگان من از

        بنده خود شرم دارم او جز من کسی را ندارد پس او را بیامرزید م

        دعوتش را اجابت کردم وحاجتش بر آورم که از بسیاری دعا و

        زاری بنده همی شرم دارم .

     



  • نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/6/27 ساعت 4:57 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   نام تو ای خدا
  •     

           در سراسر وادی پراسرار کائنات در درون امواج دریاها در آغوش

    ا     ا برهای آسمان در دل این سپهر پهناور در عرصه بیکران خلقت و

           صحنه بی پایان طبیعت آری عناصر طبیعت رازبانی است که همه

           با او سخن می گویند باد هنگامی که از فراز بیا بانهای خاموش هستی

           می گذرد و ناله غم انگیز خویش را در کوه و دشت سر می دهد آب

          هنگامی که امواج کوه پیکرش چون دیوی خشمگین درمیان دریا به

          غرش می آیند آفتاب هنگامی که قرص تابان خورشید در پس کوهساران

          فرو می رود همه دهان به ستایش او می گشایند با زبانی مرموز

          و پر عظمت همه از نام تو ترکیب شده از نام تو ای خداوند بزرگ

          ای حقیقت حقایق ای منبع فروزنده عشق ای قبله پر جلا ل آرزو

     

     



  • نویسنده: بیقرار(یکشنبه 86/6/25 ساعت 1:0 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   چیزی ندارم خدایا
  •    

           چیزی ندارم خدایا با من مدارا کن ای عشق صبرم نمانده است کمتر امروز

           و فردا کن جا مانده ام از رفیقان بار گرانم به دوشت عشق من و تو خطا بود

           بی پرده حاشا کن این شاهکار غم توست دیروز در اوج بودم امروز ویرانیم

           را  در خود تماشا کن اینک منم نعش غرورش به دوشش گم گشته ام در تو

           یک لحظه مرا پیدا کن ...شوری ندارم طوفان مرا برده برخیز و بلوا کن

            صبرم نمانده است ای عشق کمتر امروز وفردا کن 

     

     

            شاید هنوز هم در پشت چشمهای له شده در عمق انجماد یک چیز

    ن      نیم زنده مغشوش بر جای مانده بود که در تلاش بی رمقش

            می خواست ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها شاید ولی چه خالی

            بی پایانی خورشید مرده بود وهیچکس نمی دانست که نام آن

            کبوتر غمگین کزقلبها گریخته ایمانست

     

     



  • نویسنده: بیقرار(یکشنبه 86/6/25 ساعت 12:52 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   رازهای موفقیت
  •      من همان قدر به خدا محتاجم که او به من مشتاق است زیرا من

        همچو ابزاری هستم دردست خدا تا مشیت خود را از طریق من

         به انجام برساند .      اسکاول شین

     

     

     

     

     

        انسان نباید از ظاهر مخالف امور آزرده شود چون باید یقین

        بدارد که خرد لایتناهی از منافع  و مصالح او حمایت می کند

        واز هر وضعیتی بهره می جوید تا خیر وصلاحش را پیش

        آورد    

     

     

     

     

         فرشته تقدیر پیشاپیش شما میرود وراه را نشانتان می دهد

     

     

     

         هر چیزی را مستقیم از ذات کل متوقع باشید و دل خودرا

         به درها و دروازه ها خوش نکنید

     

     

         باید دید در زندگی چه چیز برایمان از همه مهمتر است و

         برای رسیدن به آن چه چیزها یی را باید از دست بدهیم و

          در مقابل چه چیزی را کسب می کنیم .



  • نویسنده: بیقرار(شنبه 86/6/24 ساعت 11:8 صبح)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خاموش
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 67809
    بازدید امروز : 12
    بازدید دیروز : 9
  •   مطالب بایگانی شده

  • هفته اول
    هفته دوم
    هفته سوم
    هفته چهارم
    هفته پنجم
    هفته ششم
    هفته هفتم
    هفته هشتم
    هفته نهم
    هفته دهم
    هفته یازدهم
    هفته دوازدهم
    هفته سیزدهم
    هفته چهاردهم
    هفته پانزدهم
    هفته شانزدهم
    هفته هفدهم
    هفته هجدهم
    هفته نوزدهم
    هفته بیستم
    هفته بیست و یکم
    هفته بیست و دوم
    هفته بیست و سوم
    بهار 1387

  •   درباره من

  • بیقرار
    بیقرار

  •   لوگوی وبلاگ من

  • بیقرار

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • آقاشیر
    بال شکسته
    عشقولک

  •  لوگوی دوستان من



  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   آهنگ وبلاگ من



  •   وضعیت من در یاهو

  • یــــاهـو