باز انتظار تو باز انتظار من
باز تیغ عدل تو روی شرمسار من
دیده ام تو را شبی در جهان خوابها
تیر می زدی تو بانیت شکار من
صید بوده ام تورا برکمند زلف تو
هیچ کس ندیده است یارمن قرارمن
آفتاب نیمه شب سربر آور از افق
تامگر سحر شود شام مرگبار من
جام جام اشکهامست می کند مرا
ای خوشا قدح قدح گریه برنگارمن
من اگر نمی بینمت شاید از سر وفا
نیمه شب گذرکنی از سر مزارمن
راست قامت زمان سرو قامت زمین
آی مرد سبز پوش ...آی تک سوار من ....
سبز می شوی تو بر زردی کویرها
سبز می کنی تو این نخل بی بهار من
من شینده ام کسی ساحرانه می سرود
می رسی و سرمی رسد عصر انتظار من
نویسنده: بیقرار(یکشنبه 86/7/22 ساعت 11:2 صبح)