ای تکیه گاه و پناه
زیباترین لحظه های پرعصمت و پرشکوه
تنهایی و خلوت من
ای شط شیرین پرشوکت من
ای با تومن گشته بسیار
در کوچه های بزرگ نجابت
در کوچه های فروبسته استجابت
در کوچه های باغ گل ساکت نازهایت
در کوچه های باغ گل سرخ شرمم
در کوچه های نوازش
تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن
در کوچه های مه آلود بس گفت و گو ها
بی هیچ از لذت خواب گفتن
در کو چه های نجیب غزل ها که چشم تو می خواند
ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک !
ای رفته تا دور دستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشن ترین همنشین شب غربت تو ؟
ای همنشین قدیم شب غربت من
ای تکیه گاه و پناه من
غمگین ترین لحظه های کنون بی نگاهت تهی مانده از نور
نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/8/8 ساعت 6:15 عصر)