روی خود باز می خواهد زمن پنهان کند
داد اگر اینسان کند فریاد اگر اینسان کند
تا که بیمارم طبیبم در کنار بستر است
وای اگر این درد لطف انگیز را درمان کند
وای من می رنجد از من گر چه می کوشد دلم
آنچه آرام دل من دوست دارد آن کند
می گریزد دامنش از دست من ای دل بیا
یار می خواهد که ما را باز سرگردان کند
من حریق بی مهارم دست خاموشی مگر
می تواند زیر خاکستر مرا پنهان کند ؟
من سبوی خشکم اما آن قدر هستم که باز
بودن من آب را با تشنگان عنوان کند
بس که دیشب گریه کردم گفت امان ازدست تو
کاشکی منظور خود را اندکی عریان کند
نویسنده: بیقرار(چهارشنبه 86/10/19 ساعت 6:39 عصر)