گر دلم از من رمیده
از لب بومم پریده
در هوایش آرمیده
دل که میگردد بکویش
تا ببیند مهر رویش
هرزمانی آرزویش
شمعم و پروانه ام من
گنجم و ویرانه ام من
گرزخود بیگانه ام من
من گدای مهر اویم
روز وشب درهای و هویم
هر چه از حسنش بگویم
آتش دل برفروزه
ما و من کم کم بسوزه
تا لب دعوا بدوزه
ما سوایش را نخواهم
گر کند یک دم نگاهم
نویسنده: بیقرار(جمعه 86/12/3 ساعت 11:58 صبح)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ