از ما به جهان نشان مجویید
ما راست نشان بی نشانی
بودیم اسیر کوی عشقش
چندی به زمان بی زمانی
با دوست زدیم سالها می
تنها به مکان بی مکانی
چون آخر هر سخن خموشی است
بشنو به زبان بی زبانی
برخیز و مباش در میانه
تا یار درآیدت به خانه
نویسنده: بیقرار(جمعه 86/12/3 ساعت 12:6 عصر)