امشب زشهر ما و شما رخت می کشیم
در کوی او به وعده ی دیدار می رویم
امشب سبو شکسته و گم کرده ساغریم
بی خویشتن به خانه ی خمار می رویم
امشب به بزم عشق و جنون جامه می دریم
دور از نگاه خلق پی یار می رویم
امشب مجال عربده داریم و سرخوشیم
با های و هوی و نعره ی بسیار می رویم
امشب خطوط عقل به می محو می کنیم
با پای عشق بر سر این کار می رویم
نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/12/14 ساعت 11:0 صبح)