تاداده ایم هستی خودرا برای دل
بیگانه از خود آمده ایم آشنای دل
هر چند کعبه قبله ی انظار عالمی است
ماراست قبله کعبه ی خلوت سرای دل
دیدیم دل بود حرم کبریای او
کردیم غیر دوست برون از فضای دل
دل نیست آنچه در قفس سینه می طپد
دل عرش اعظم آمد و جای خدای دل
در راه دل شدند به خون غرقه عاشقان
بس جان بی نوا که فدا شد به پای دل
دردام شهوتی که نداری زدل خبر
در آسمان نفس نبینی همای دل
نویسنده: بیقرار(پنج شنبه 87/1/15 ساعت 5:30 عصر)