در حلقه ی گفتگو تو هستی
در پرده آرزو تو هستی
در چشمه تویی که تن نوازست
در گریه تویی که کار سازست
این درد فراق ؛ کی سرآید؟
ماه تو زابر ؛ کی برآید ؟
در راه امید بس دویدم
دیگر ز امید ؛ نا امیدم
تو شمعی و بی تو شب خموش است
یکشب که تورا به خواب دیدم
در ظلمتم ؛ آفتاب دیدم
ماییم و دو چشم پر ستاره
تا ماه زره رسد دوباره
نویسنده: بیقرار(سه شنبه 87/1/20 ساعت 11:57 صبح)