هر خزانی را بهاری است
و هر بهاری را خزانی است
مرگ و زندگی چنان در هم تنیده اند که گیاه با خاک
آنسان از هم جدایند که آسمان از زمین
راستی چه چیز می تواند جاذبه خاک را بشکند
و مارا از این سیاره کوچک معلق به بیکرانه ها ببرد
به راستی حقیقت زندگی عشق است
و زندگی بدون عشق سرابی بیش نیست
چگونه می شود جاودانه شد وحصار زندگی و ترس
از مرگ را شکست و از هر دو فراتر رفت
سرچشمه آن رنج آسمانی که امن ابدی را ارزانی
می دارد کجاست ؟
آیا ما از حقیقت وجود خود غافل شده ایم ؟؟؟؟؟؟
نویسنده: بیقرار(پنج شنبه 86/7/19 ساعت 11:27 صبح)