تو از من بی خبر من ازتو دلتنگ
جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ
دلم از شیشه است اما ندانم
چه کس بر شیشه من میزند سنگ ؟
به گریه آیم و بوسم در سرای تورا
مگر به یاد من آرد صدای پای تورا
کبوتر دل تنگم به سینه می نالد
پرش شکسته و دارد به سر هوای تورا
فغان خسته ی من در گلو شکست ای دوست
زدور تا که شنیدم غم صدای تورا
زشب بپرس که گوشش به لحظه های نیاز
شنیده از لب من هر سحر دعای تورا
به راه صبح نشستم در انتظار نسیم
مگر از او بشنوم عطر جانفزای تورا
حدیث درد تورا تا شنیدم هر شب
به گریه می طلبم از خدا شفای تورا