روشن است از نور رویش دیده ی بینای ما
خلوت میخانه عشق است دائم جان ما
آفتابی در ازل خویش سایه ای بر ما فکند
تا ابد روشن بود این روی مه سیمای ما
ذوق ما داری بیا با ما در این دریا درآ
تابه عین ما نصیبی یابی از دریای ما
در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد
بس سری در سر رود گر این بود سودای ما
از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده
جان فدای لطف آن یکتای بی همتا ی ما
بلبل مستیم و در گلشن نوایی می زنیم
رونقی دیگر گرفت این گلشن از غوغای ما
آن امیرالمومنین یعنی علی
وان امام المتقین یعنی علی
آفتاب آسمان لافتی
نور رب العالمین یعنی علی
شاه مردان پادشاه ملک دین
سرور خلد برین یعنی علی
نام او روح القدوس از بهرنام
می نویسد برجبین یعنی علی
گر امامی بایدت معصوم و پاک
می طلب شاهی چنین یعنی علی
گر محمد هست ختم انبیاء
گشته برخاتم نگین یعنی علی
در ولایت اولین اولیا
در خلافت آخرین یعنی علی
نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/7/10 ساعت 12:38 عصر)