پرواز با تو باید گر پر شکسته در باد
آغاز هر کجا شد پایان هر کجا باد
چه باید گفت اگر دل یار ما نیست
اگر عشقی دگر در کار مانیست
نباید مرد و از بودن جدا شد
که باید دست به دامان خدا شد
که باید همتی کرد وقصه ای گفت
سکوت شهر را باید بر آشفت
برای دیگران باید بگوییم
برای دیگران باید بروییم
برای دیگران در کوره راهها
جلو افتاده و ره را بجوییم
اگر از ما گذشت و پیر گشتیم
اگر در انتهای سر گذشتیم
جوان دلدادگان باید بمانند
برای یکدیگر سر در گریبان
بگیرند و بگریند و بخوانند
آغاز هر کجا شد ؛ پایان هر کجا باد
گر تابش از تو باشد خورشید بی فروغ است
از چشم من چنین است و گر پوچ یا دروغ است
نویسنده: بیقرار(یکشنبه 86/11/7 ساعت 6:34 عصر)