سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیقرار
  •   بساط آفرینش
  •   

     

    شدم رسوا که می بینم توام دیوانه میخواهی

    به شمعت سوزم و دانم توام پروانه می خواهی

    نیم عاقل نیم عاشق کیم هیچم تو آگاهی

    که گاهی آشنا خواهی گهی بیگانه می خواهی

    کجا پویم کرا جویم همی دانم همی گویم

    که خود مجنون و لیلا یی مرا افسانه میخواهی

    تو هستی درد و درمانم تویی سرمایه ی جانم

    مرا ای گنج پنهانم چرا ویرانه میخواهی

    توهستی خواستم ای آرزوی من که را خواهم

    بگو از من چه می خواهی اگر رندانه میخواهی 



  • نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/9/27 ساعت 7:54 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   چه بخواهی چه نخواهی
  •  

    دل ودلدار منی تو چه بخواهی چه نخواهی

    بت عیار منی تو چه بخواهی چه نخواهی

    نکنم از تو شکایت همه لطف و عنایت

    گرم بازارمنی تو  چه بخواهی چه نخواهی

    تو همه مهرو وفایی تو سروری تو صفایی

    صنما یار منی تو چه بخواهی چه نخواهی

    منم افتاده به راهت شده سرمست نگاهت

    که خریدار منی تو  چه بخواهی چه نخواهی

    چه خطابی چه عتابی چه صوابی چه خطایی

    که گرفتار منی تو چه بخواهی چه نخواهی

    چو تویی رهرو راهم چه بخواهم چه نخواهم

    سرو سردار منی تو چه بخواهی چه نخواهی

    تو مرا صبر و قراری تو مرا دارو نداری

    که پرستار منی تو چه بخواهی چه نخواهی



  • نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/9/27 ساعت 2:54 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   لاله کویری
  •  

    ای درد من ! تو عاشق درمان نبوده ای

    درمان تو را ندیده که عریان نبوده ای

    باید به پای دوست گذا رم شبی تو را

    ای سردر انحصار گریبان نبوده ای

    اشک من بخند  که هرگز تو گریه را

    در ناگهان حادثه مهمان نبوده ای

    دیوانه ام بخوان که تو هرگز به عمر خویش

    با یک فرشته دست به دامان نبوده ای

    ای عقل نا تمام قسم می خورم به عشق

    تو قبله ی قبیله ی ایمان نبوده ای

    ای دل بنوش سیر از این آتش مذاب

    جانا مگر گرسنه ی  درمان نبوده ای  

  • نویسنده: بیقرار(دوشنبه 86/9/26 ساعت 12:57 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   ابر کا غذی
  • در انتظاردوست

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    بمیرد هر کسی جانان ندارد

    وگر جانان ندارد جان ندارد

    اگر این حرف   حرف تا زه ای نیست

    رها کن  مشکلی چندان ندارد

    به من  خود را چو تهمت بسته دنیا

    مگر این پیرزن ایمان ندارد

    تو زیبا قبله گاه این و آنی

    دلم کاری به این و آن ندارد

    نیا زم را به نا زی سربریدند

    مگر این داستان پا یا ن ندارد 

    به جانم ریخت درد نا زنینی

    که درمانی در این دوران ندارد

    غروب من در این آواز شرقی

    تما شا  دا رد و تاوان ندارد

     



  • نویسنده: بیقرار(چهارشنبه 86/9/21 ساعت 6:9 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   کرشمه ی غیبت
  •    

    پدید نیست شب انتظار را پایان

    چنان که گریه بی اختیار را پایان

    کجاست که گریه ی بی اختیار را پایان

    زدرد سوختم ای انتظار را پایان

    زچشم ابری بیمار خود مشو پنهان

    که نیست گریه ی این بی قرار را پایان

    چنان که عاقبت روز  روزه دار شب است

    شب است روز دل سوگوار را پایان

    مدار چشم به درمان زخم کاری من

    چرا نمی دهی ای عشق کار را پایان

    تو آفتابی و دنیا نشسته در ظلمات

    بتاب ای شب گیسوی یار را پایان

    بیا و تیغ دودم را درون قلب ستم

    غلاف کن که تویی کارزار را پایان

    بیا و داد مرا از غم زمانه بگیر

    که بی تونیست غم روزگار را پایان  



  • نویسنده: بیقرار(یکشنبه 86/9/18 ساعت 6:45 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   نیمه های پنهان
  •  

     

    آشکارم مرد  پنهان مرا پیدا کنید

    شمع جانم سوخت جانان مرا پیدا کنید

    جان من جایی و ایمانم به صد جا رفته است

    جان ندارم باری ایمان مرا پیدا کنید

    ماه من مهمان من دیروز بود  امروز نیست

    میروم از دست  مهمان مرا پیدا کنید

    عشق من درد من و درمان من بود آن پری

    نازنینان ! درد و درمان مرا پیدا کنید

    نیمی آسان است از من نیمی از من مشکل است

    مشکلم اینجاست آسان مرا پیدا کنید

    نیمه هایم دیگر از چشم شما پنهان شدند

    بعد از این پیدا و پنهان مرا پیدا کنید

    این من فانی است آنم را نمی دانم که چیست

    این من چون نیست  پس آن مرا پیدا کنید 

     



  • نویسنده: بیقرار(شنبه 86/9/17 ساعت 7:8 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   نیلوفرانه
  • اشک

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    شمع خاموشی نخواهد دید پایان مرا

    روشنی پیدا نخواهد کرد پنهان مرا

    گریه دارد داستانم یار می خواهد زمن

    گریه ها زین پس نیالایند دامان مرا

    در حضورش ماه را بی چشم گریان راه نیست

    قصه ای تلخ است باری چشم گریان مرا

    آشنایی نیست چشمان مرا جز اشک تلخ

    بشنوید این داستان حال گردان مرا

    درشبی نیلوفری مهمان من بود آن پری

    وای بر من دیو غفلت خورد مهمان مرا

    عشق می گوید که سر بازو گریبان پاره کن

    کودکی ای سر که می گیری گریبان مرا

    جویباران سرشکم رودی از من ساختند

    با چنین آغار باید خواند پایان مرا

     



  • نویسنده: بیقرار(شنبه 86/9/17 ساعت 11:1 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   شمع من باش
  • رزسیاه

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    ای چراغ دل تاریکم از این خانه مرو

    آشنای تو منم بردر بیگانه مرو

    شمع من باش و بمان نور زتو اشک زمن

    جانفشان تو منم  در بر پروانه مرو

    سوختی جان مرا آه مکن اشک مریز

    از بر عاشق دلداه غریبانه مرو

    لاله رویا ! به گل چهره ی خود چنگ مزن

    سرکشی بس کن و عاقل شو و دیوانه مرو

    قصه خواهی شد و از یاد جهان خواهی رفت

    قهر بیهوده مکن در دل افسانه مرو

    کلبه تنگ مرا مهر تویی ماه تویی

    ای چراغ شب تاریکم از این خانه مرو

     



  • نویسنده: بیقرار(دوشنبه 86/9/5 ساعت 7:53 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   آشفته دلان
  •  

    آشفته دلان را هوس خواب نباشد

    شوری که به دریاست   به مرداب نباشد

    هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق

    آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد

    در پیش قدت کیست که از پا ننشیند

    یا زلف تورا بیند و بیتاب  نباشد

    چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست

    نرگس شود افسرده چو در آب نباشد

    گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت :

    آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد !



  • نویسنده: بیقرار(دوشنبه 86/9/5 ساعت 4:14 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   شیشه و سنگ
  • زندانی

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    تو از من بی خبر من ازتو دلتنگ

    جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ

    دلم از شیشه است اما ندانم

    چه کس بر شیشه من میزند سنگ ؟

    به گریه آیم و بوسم در سرای تورا

    مگر به یاد من آرد صدای پای تورا

    کبوتر دل تنگم به سینه می نالد

    پرش شکسته و دارد به سر هوای تورا

    فغان خسته ی من در گلو شکست ای دوست

    زدور تا که شنیدم غم صدای تورا

    زشب بپرس که گوشش به لحظه های نیاز

    شنیده از لب من هر سحر دعای تورا

    به راه صبح نشستم در انتظار نسیم

    مگر از او بشنوم عطر جانفزای تورا

    حدیث درد تورا تا شنیدم هر شب

    به گریه می طلبم از خدا شفای تورا

     

     



  • نویسنده: بیقرار(دوشنبه 86/9/5 ساعت 3:26 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خاموش
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 68143
    بازدید امروز : 21
    بازدید دیروز : 112
  •   مطالب بایگانی شده

  • هفته اول
    هفته دوم
    هفته سوم
    هفته چهارم
    هفته پنجم
    هفته ششم
    هفته هفتم
    هفته هشتم
    هفته نهم
    هفته دهم
    هفته یازدهم
    هفته دوازدهم
    هفته سیزدهم
    هفته چهاردهم
    هفته پانزدهم
    هفته شانزدهم
    هفته هفدهم
    هفته هجدهم
    هفته نوزدهم
    هفته بیستم
    هفته بیست و یکم
    هفته بیست و دوم
    هفته بیست و سوم
    بهار 1387

  •   درباره من

  • بیقرار
    بیقرار

  •   لوگوی وبلاگ من

  • بیقرار

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • آقاشیر
    بال شکسته
    عشقولک

  •  لوگوی دوستان من



  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   آهنگ وبلاگ من



  •   وضعیت من در یاهو

  • یــــاهـو